• تاریخ انتشار : 1400/08/11 - 17:11
  • بازدید : 89
  • تعداد بازدید : 86
  • زمان مطالعه : 6 دقیقه
روابط عمومی مرکز بهداشت شرق تهران

صدای سخن همکاران مرکز واکسیناسیون خودرویی بوستان سرخه حصار و گفتگو با کارکنان سوله واکسیناسیون زیتون

صبح امروز سه شنبه 11 آبان ماه 1400 ، روابط عمومی مرکز بهداشت شرق تهران با قصد مصاحبه و گپ و گفت و گو با همکاران دو مرکز واکسیناسیون سرخه حصار و بوستان زیتون در این مراکز حاضر شد.

صدای سخن همکاران مرکز واکسیناسیون خودرویی بوستان سرخه حصار

و گفتگو با کارکنان سوله واکسیناسیون زیتون

صبح امروز سه شنبه 11 آبان ماه 1400 ،  روابط عمومی مرکز بهداشت شرق تهران با قصد مصاحبه و گپ و گفت و گو با همکاران دو مرکز واکسیناسیون سرخه حصار و بوستان زیتون در این مراکز حاضر شد.

ابتدا با هدف دیدار و گفتگو با همکاران  مرکز واکسن پارک ملی سرخه حصار  به این بوستان رفتم . هوا دلچسب و خنک و لطیف بود.  درست مثل هوای بهاری اما این هوا کجا و هوای 40 درجه ای کجا که آفتاب تابستان  از آسمان و از زمین داغ ، همکارانم را در این مرکز محاصره کرده

بودند. در حالی که آنها با تمام وجود کار واکسن مراجعین خودرویی خود را به نحو احسن انجام می دادند بله این مرکز از 19 اردیبهشت ماه 1400  با دو چادری که شهرداری منطقه 13 در محل پارک برپا کرده بود . تشکیل شد. و روزانه  سرنشینان  حدود 500 تا 600 خودرو راواکسن می

زدند.، در همان دو چادر

به گفته ناظر ارشد این مرکز محسن حیدری و دیگر همکارانش ابتدای کار ، هوا بهاری  بود . اما هجوم خودروهایی را داشتیم که به دلیل ماندن در صف طویل واکسن سرنشینانش کلافه و آشفته بودند. در آن زمان بچه های  خونگرم کافه شر ق با موتورهای شخصی  خود و رفت و آمد در طول مسیر خودروها در پارک و پرس و جو از مراجعین خودرویی دلگرمشان به ماندن در صف  و به آدمهای کلافه در خودرو آرامش می دادند.. بچه هایی که گویا ذاتا همنوع دوست و مهربان بودند.

آنها با جشن تولد گرفتن برای همکاران مرکز واکسن نیز  به آنها دلگرمی مقاومت می دادند تا خستگی کار طاقت فرسا را بهتر تحمل کنند.  و اما کارکنان مرکز بهداشت شرق با تمام وجود کار می کردند.  این بچه ها در گفت گوی امروز گفتند . به دلیل موقعیت پارک در ابتدای کار در این مرکز مجبور بودیم مثل عشایر زندگی کنیم یعنی  هر روز در ابتدای کار تمام وسایل را برای برپایی مرکز علم کنیم دوباره پایان ساعت کاری همه وسایل را جمع کنیم تا در زمان نبودن ما به وسایل مرکز آسیبی نرسد. این تقریبا کار هر روز شان بود.  این تنها یکی از تفاوت های مرکز خودرویی سرخه حصار با سایر مراکز و سوله های شرق بود. اما همدلی حاضرین در این مرکز قدرت کاری را بالا برده بود.

پزشک در ابتدای کار یک فرسخ جلوتر از محل تزریق واکسن بود و مجبور بود برای کنترل عوارض احتمالی افراد بعد از دریافت واکسن  در وسط جاده بایستد و از آنها دعوت به ماندن و تحمل 20 دقیقه ای بعد از دریافت واکسن را برای کنترل داشته باشد . که  گاها افراد به دلیل تحمل ساعت ها صف برای دریافت واکسن دیگر تحمل ماندن بعد از دریافت و کنترل احتمالی عوارض را نداشتند. این یکی دیگر از مواردی بود که کار در سرخه حصار را با مراکز دیگر متفاوت کرده بود.

آنها از آتش سوزی  یاد کردند که آتش ،چادر محل یخچال و وسایل و تجهیزاتشان را در یک روز تابستانی در بر گرفته بود و  زنی به نام الناز فریدونفر با شجاعت  مردانه  واکسن ها و تجهیزات را از دل آتش بیرون کشیده و آتش را کنترل کرده بود.

خلاصه خاطرات تلخ و شیرین زیادی را همه با هم گفتند. دانشجوی دکترای وهان چین که از دل ویروس آمده بود.و  از چگونگی پرواز و فرارش از وهان تا دست به کار شدن در کنار همکاران مرکز واکسن سرخه حصار گفت . و گفت با هیچ کلمه و قلمی نخواهد توانست همدلی بین  این گروه را با چینی ها مقایسه کند در حالی که هر دو فرهنگ را حس و لمس کرده است.

دانشجوی عمران  و مهندسی پزشکی هم بین این گروه بودند. در حالی که هیچ تناسبی با رشته کاریشان نبود با تمام وجود کار می کردند. و وقتی در مورد جمع شدن مراکز واکسن در آینده نزدیک صحبت کردیم هیج یک راضی نبودن از هم جدا شوند و می خواستند این مرکز برای همیشه در  این پارک پابرجا بماند . وپیشنهاد دادند. که کاش مسئولین کاراین مرکز را به عنوان یک مرکز خدمات جامع سلامت گسترش دهند.

از بچه های مرکز سرخه حصار  به قصد مرکز تجمیعی بوستان زیتون خداحافظی کردیم.  رسیدیم به همکاران مرکز واکسن زیتون  که مخلصانه کنار هم کار می کنند.  از بسیج و دانشجو پایگاه برون سپار تا نیروی ستادی مرکز بهداشت شرق همه در کنار هم بودند.  از همه رشته ها ،چه پزشک و پرستار و اپیدمیولوژیست و چه مهندس بهداشت محیط و حرفه ایی و سایر رشته ها همه بودند. این تیم  هم ، مانند تیم های  سایر سوله های شرق دلی کار می کردند. جلال آل ابراهیم ارشدشان بود. مردی متواضع و مردم دوست   به گفته همکارانش همه کاری می کرد از جارو زدن کف سوله تا مدیریت و کنترل بیماری که تخصصش بود. یعنی همه در این سوله این طور بودند. همه با هم هر کاری بود انجام می دادند. سلامت  مردم و درست واکسن زدن  به آنها هدف  همه کارکنان این سوله بود . چه بسیجی چه پزشک و نیروهای متخصص مرکز بهداشت  هدفشان یکی شده بود . در این سوله  هم مانند سایر مراکز واکسن شرق شروع کار با ازدحام جمعیت و هجوم برای دریافت واکسن به خاطر ترس از ویروس و مردن   ،آغاز صحبت همکاران بود. دکتر معصومه نیکو از پزشکان حاذق و با تجربه مرکز شرق که حدود دو سال است با شروع کرونا در مراکز مختلف و سوله زیتون در کنار سایر همکاران کار می کند. صحبت از دوگانگی ما مردم کرد. و شکایت از این که چرا بعضی از ما مردم این همه به خاطر وظیفه کاری و انسانی که ما برای همشهریانمان طی این دوسال انجام می دهیم تشکر و قدردانی می کنندو هدیه می آوردندو در مقابل گروهی هر چقدر هم جان بر کف برایشان خدمت کنیم باز هم طلبکارن این را گفت و گوشزد کردکه ما هدفمان سلامت و رضایت اکثریت مردم هست و این هدف را همچنان  با وجود خستگی مفرط از کار زیاد در طول این دو سال فراموش نخواهیم کرد.و با قدرت و انگیزه برا رسیدن به هدف نهایی که سلامت مردم است ادامه خواهیم داد. ،  همکاران از حادثه ها و خاطرات و تجربه های زیادی صحبت کردند . از سکته قلبی فردی بعد از دریافت دز دوم  یاد کردند. که دکتر رحمانی پزشک طرحی مرکز شرق  بدون هیچگونه وسایل و تجهیزاتی  نجاتش داده بود . تا افرادی که نمی خواستند واکسن بزنند و ترس از واکسن داشتند اما با مشاوره با همکاران مجاب به دریافت واکسن شدند.این گروه هم درست مانند 3 سوله قبلی که تا امروز رفتم همه با هم دوست و همدل شده بودند. مهندس خدارحمی از مهندسان بهداشت محیط  که حدود 30سال  سابقه کاری دارد. گفت من در بحران های زیادی مثل زلزله –طرح واکسن MMRو بحران های دیگری شرکت کرده بودم اما این اپیدمی و بدنبال آن طرح تزریق واکسن با بحران های دیگر فرق داشت چون هیچ کس در ابتدای کار  هیچی نمی دانست . همه چی مبهم و تاریک بود .  وزارت بهداشت دستورالعملی می داد که مردم باورش نداشتند . و کار آموزش و اطمینان دادند به مردم سخت تر از هر کار دیگری بود چون هر آنچه که ما آموزش می دادیم یک باور غلط در جامعه باطلش می کرد و حالا ما دوباره باید به مردم باور درست و غلط هم آموزش می دادیم و این کا را سخت تر می کرد.

در آخر دعا کردیم به آمدن روزی که کرونایی نباشد و ما بتوانیم جشن نابودی و کنترل این بیماری را باهم برپا کنیم.

 

 

 

 

 

 

 

  • گروه خبری : اخبار بهداشتی
  • کد خبر : 109623
کلید واژه
متن استاتیک شماره 39 موجود نیست
×

اطلاعات "Enter"فشار دادن